اشعار قشنگ فروغ فرخزاد
اشعار قشنگ فروغ فرخزاد
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل بروی گور غمناکم نهند
بعد من ناگه به یکسو می روند
پرده های تیرهء دنیای من
اشعار قشنگ فروغ فرخزاد
چشمهای ناشناسی می خزند
روی کاغذها و دفترهای من
در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من، با یاد من بیگانه ای
اشعار قشنگ فروغ فرخزاد
در بر آئینه می ماند بجای
تارموئی، نقش دستی، شانه ای
می رهم از خویش و می مانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران می شود
اشعار قشنگ فروغ فرخزاد
روح من چون بادبان قایقی
در افقها دور و پیدا می شود
می شتابند از پی هم بی شکیب
روزها و هفته ها و ماه ها
اشعار قشنگ فروغ فرخزاد
چشم تو در انتظار نامه ای
خیره می ماند بچشم راهها
لیک دیگر پیکر سرد مرا
می فشارد خاک دامنگیر خاک!
اشعار قشنگ فروغ فرخزاد
بی تو، دور از ضربه های قلب تو
قلب من می پوسد آنجا زیر خاک
بعدها نام مرا باران و باد
نرم می شویند از رخسار سنگ
اشعار قشنگ فروغ فرخزاد
گور من گمنام می ماند به راه
فارغ از افسانه های نام و ننگ
اشعار قشنگ فروغ فرخزاد